با سلام
از اینکه خیلی وقته آپ نکردم و مخصوصا در این روز های اخیر که مناسبت های زیادی بود واقعا شرمنده مخصوصا نسبت به حضرت علی (ع) که برای ولادتشون پستی ندادم .
آخه رفته بودم اعتکاف خیلی خوب بود خیلی
البته بار اولم نبود برای سومین بار بود که خدا قسمتم کرد ولی بیشتر از بارهای قبل استفاده کردم انشاالله که خدا قبول کنه . شاید هم دلیلش داشتن تجربه بود.
نمی دونم کدوم از شما دوستان رفتید و این 3 روز رو چطور گذروندید ولی امید وارم که هر که رفته نهایت استفاده رو برده باشه و هر که نرفته سال آینده خدا قسمتش کنه و همین طور برای من.
تو این 3 روز بیشتر از قبل فهمیدم که چقدر از خدای مهربونم دورم ، چقدر نسبت به خدای غفورم غافلم ، چقدر نمک می خورم ونمکدون میشکنم ، چقدر از وقتها رو با کارهای بیهوده سپری میکنم.
خدا خودش از سر تقصیراتم بگذره.
اعتکاف فرصتی صرف عبادت نیست بلکه باید در مورد خودمون فکر کنیم و بیشتر بشناسیم به کارهایی که انجام دادیم و می خواهیم در آینده انجام بدیم فکر کنیم ببینیم از این به بعد چطور می خواهیم بندگی خدا رو بکنیم؟
در اعتکاف از همه جا بریده میشی . از دوست وآشنا وفامیل (البته با این گوشی های همراه همه با بیرون درارتباطتند، اعتکاف هم اعتکاف قدیم )وخیلی از وسایل و امکانات آسایشی(از همه مهم تر برای معتادهایی مثل من بریدن از کامپیوتر و اینترنت).
فقط خودتی و خدای خودت ،باید مراقب تمامی ثانیه ولحظه هاباشی که یه موقع تلف نشه . که اگه بشه یه عمر غصه میخوری هر چند هر کاری کنی باز هم جا برای غصه خوردن زیاده .
تا چشم رو هم میزاری 3 روز رفته و باید برگردی خونه.
البته خونه خوبه ولی با خدا بودن یه چیز دیگه است ، خدا کمکمون کنه که هر روز هر کجا برامون اعتکاف باشه.
روز اول و دوم دست خودته که بمونی یا بری ولی اگه این دو روز یعنی 13 و14 رجب رو اعتکاف کردی بهتون واجب میشه که روز سوم رو بمونی .
میگن اگه کسی اعتکافش درست درمون باشه ومورد قبول حق مثل اینکه حج رفته .
نمی دونید چه لذتی داره شب تا صبح بیدار و مشغول عبادت و بندگی خدا البته به جز لذت، برای یکی مثل من که بیشتر شبها رو بدون یاد خدا سپری میکنه ، شرمندگی هم داشت . خدااااااااااا شرمنده ااااااااااام.
خاطره برای تعریف زیاده ولی یکیش رو که بیشتر دوست دارم و پند داره براتون میگم:
روز 13 رجب ساعت حدودا ً 6 بود. مراسم دعا و مناجات بر قرار بود جای تمامی دوستان خالی . درد دل با آقا امام زمان خیلی بی تابی کردم از دوری آقام امام زمان (عج) ، از اینکه تا حالا ایشون رو ندیدم و به محضرشون مشرف نشدم . بعد هم مناجات حضرت علی(ع) و بعد مولودیه و مجلس از عزا خارج شد من چون ز در ورودی دور نشسته بود و مامان قرار بود برای یه مقداری وسایل بیاره ، مرتب به در ورودی نگاه میکردم که نکنه مامان بیاد و من اون رو نبینم و سر در گم بشیم همین که چند باری نگاه کردم و از دوستم هم خواستم که اون هم نگاه کنه یهو یاد امام زمان افتادم و از خجالت آب شدم دوست داستم زمین دهن باز کنه و من برم توش . میدونید چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آخه با خودم گفتم من برای اینکه نکنه مادرم بیاد و متوجه اش نشم مرتب به درنگاه می کردم و 6 دانگ حواسم جمع بود ولی تا بحال برای آقام این طور نکردم ، تا بحال این طور منتظرش نبودم که بگم ممکنه همین الان بیاد ، تابحال این طوری برای اینکه نکنه امامم بیاد ومن نبینمش بی تابی نکردم .
اون جا بود که فهمیدم که منتظر یعنی چی و من هنوز اول راهم و برای منتظر شدن راه زیادی در پیش دارم .
انشاالله که خداوند کمکمون کنه تا منتظر واقعی آقا بشیم .
آمین یا رب العالمین
برای ظهور آقا صلوات
نوشته شده توسط :